سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم عاشقی

امروز صبح داشتم می رفتم کلاس،اتفاقا" خیلی هم عجله داشتم و دیرم شده بود،خیابون رو که رد کردم چشمم به جمال یکی از اساتید محترم دانشگاه روشن شد!از اون استاد باحال ها بودااااا،خوش تیپ تر شده بود و جوون تر!!!!فکر کنم بعد از سالها به نون و نوای عاشقی رسیده بود و از دنیای تجرد خداحافظی کرده بود که اینقدر آب و هوا بهش ساخته بود!

سلامش کردم،خیلی خوش برخورد مثل چند باری که دیدمش جواب داد و گفت چه کار می کنی و چه خبرا و .....

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/5/31ساعت 11:41 عصر توسط Ghazal نظرات ( ) |

وقتی که بارون می زنه *

                             خاطره عشق منه*

          *                                        تنگ غروب آسمون*

                                                  *                       لحظه تلخ رفتنه*

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/5/31ساعت 8:17 عصر توسط Ghazal نظرات ( ) |

خدایا بابت همه چیـــــــــــــز شکر!

فکر می کنم بالاخره جا افتاد!!!!!!!!بالاخره تونستم جا بندازم که همه چی آرومه و من همیشه زنده ام با خاطراتم!!

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 89/5/30ساعت 1:2 صبح توسط Ghazal نظرات ( ) |

یکی از زیباترین متنهایی هست که تا حالا خوندم!

زلیخا مغرور قصه اش بود ،

 زلیخا به همنشینی نامش با یوسف می نازید .


زلیخا بر بلندی قصه  رفت و گفت :

 رونق این قصه همه از من است ،

 
این قصه بوی زلیخا می دهد .

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 89/5/30ساعت 12:39 صبح توسط Ghazal نظرات ( ) |

با آرزوی قبولی طاعات و توفیق هدایت در این ماه عزیز و مبارک

خدا رو شکر روزها و شب های این ماه به آرومی سپری میشه و منم فقط دست به دعا برای طلب بخشش و برآورده شدن حاجات.

هنوز به هفته نرسیده یکمی روزه برده منو!!امروز ضعف داشتم بعد از کلاس اومدم خونه!

فقط یه چیزی از دیشب حسابی حالم رو گرفته!

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/5/24ساعت 3:47 عصر توسط Ghazal نظرات ( ) |

   1   2      >
Design By : Pars Skin