سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم عاشقی

اینقدر این چند روز درگیری ذهنیم زیاد هست که اصلا به هــــــــــــــیچ چیزی فکر نمی کنم!

یعنی فرصتی پیدا نمی کنم تا بخوام فکر کنم،بعضی وقتها با خودم می گم باید قدر مشکلاتمون رو بدونیم!!!!

چون هر لحظه ای امکان داره مشکلات بزرگتری پیش بیاد .....

به هر حال راضی هستم به رضای خدا،امیدوارم خداوند گره از مشکلات همه باز کنه...

****************

امروز زنبور نیشم زد

به همین راحتی که خوندید نبودددددددددددددد!!!

داغونم کرد نیم مثقالی

من سر کارم کفشم رو در میارم و صندل می پوشم،موقعی که خواستم برگردم خونه صندلم رو درآوردم تا کفشم رو بپوشم،به محض اینکه پام رو کردم تو کفش خودم(!) آه از نهادم براومد

تا 20 دقیقه که کلا پام بی حس شده بود و نشسته بودم تنهایی گریه می کردم

بعد هم زنگ زدم به مامانم!!!اون که کاری ازش بر نمی اومد فقط گفت برو درمانگاه!!

لنگ لنگان اومدم خونه،بعد هم ظهر از شدت دردش چشم روی هم نذاشتم

الان هم داره عین ضربان قلب می زنه

الهی بمیره (که مرد!!!یعنی کشتمش!!!!!!!!) 

امیدوارم با دارویی که گرفتم زودی خوب شه............

من رو از دعای خیرتون فراموش نکنید.


نوشته شده در یکشنبه 89/7/18ساعت 12:8 صبح توسط Ghazal نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin