سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم عاشقی

پشیمونم!عجب حماقتی کردم!از دیشب نیمه شب که از خواب بیدار شدم و یادم اومد چه کار کردم نخوابیدم و امروز تا ظهر عصبی و ناراحت بودم!!

دیشب یادم اومد اگر بخوام برم واسه همون سیاحتی که گفتم احتیاج یه یه شماره تلفن دارم،از اونجایی که فقط شماره رو می تونستم از اون بگیرم به جای پروسه اینترنتی که گاهی از نامه نگاری های اداری بیشتر طول میکشه(!) اس ام اس دادم براش و ازش خواستم اگر صلاح می دونه بهم شماره رو بده،من با حالت خیلی خوب اس ام اس دادم اما وقتی جواب رو دیدم جا خوردم!!

سلام

شماره تلفن

خداحافظی مخصوص خودش!

راستش هم جا خوردم و هم بهم برخورد!اما بیشتر از همه از خودم ناراحت شدم که چرا این کار رو کردم و ای کاش اس ام اس نداده بودم،هر چی اون از من دوری می کنه من بیشتر با حرفهام و کارهام اذیتش می کنم و مزاحمت ایجاد می کنم براش.

پرتوقع بودم و حساس بودم و بدتر هم شدم،خدایا آدم شدن سخته اما تو می تونی آدمم کنی هاااااااا!!!

ولی به خدا قصدم آزار دادن یا وارد شدن به حریم خصوصی و زندگی شخصیش نبوده و نیست....

دیشب از وقتی که خیر سرم می خواستم زودتر از هر شب دیگه ای بخوابم چون شدیدا" خسته بودم باز هم این قضیه باعث شد حالم دگرگون بشه!امروز که خونه خواهرم دعوت بودیم باز هم نگاههای بقیه و پرسش اونها و پاسخ من که دوباره چه ات شده؟؟!اما سعی کردم از ظهر به بعد خودم رو خوب نشون بدم! سعی می کنم از این به بعد این کار رو نکنم.....

عزیزم شکوفه جونم واسم یه کادو پست کرده،دلم رو آب کرد و نمی گه چیه و همش میگه صبر کنم تا آخر هفته برسه!!آخه مثل اینکه با کبوتر نامه بر فرستاده!!!!!!!!

نازنین جونم هم فردا برام نامه پست می کنه!!نیست تکنولوژیمون پیشرفته نیست و نه موبایلی و نه اینترنتی و نه......می خوایم واسه هم نامه بدیم!!!!!اما خـــــــــــــیلی باحاله..

امروز از بین مدارکی که بایگانی شده بود تو کمد،چند تا کاغذ پیدا کردم که 12 سال پیش می خواسته بشه دفتر خاطراتم!فهمیدم که وفای کاغذ خیلی بیشتر از وفای آدمهاست!!!این کاغذ ماندگاره اما دوستام دو ماه یک بار هم نمی بینمشون و باهاشون حرف نمی زنم.

 

 


نوشته شده در یکشنبه 89/5/17ساعت 11:0 عصر توسط Ghazal نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin