رسم عاشقی

خوابم نمیره،دلم می خواد تا صبح واسه یه نفر دردو دل کنم و زار زار گریه کنم.......

با اینکه نمیدونم چی بگم خوبه و اصلا" چی باید بگم ولی حالا که کسی نیست که حرفهامو بهش بزنم پس اینجا می نویسم و اشکامو رها می کنم تا بریزن

الان دلم می خواد با صدای بلند حرف بزنم و هر چی دارم بریزم بیرون تا تخلیه شم

خدایا کاش منم مثل اونایی بودم که می گن زندگی رو آسون بگیر و بی خیال باش!

نمی تونم،نمی تونم نسبت به مسایل اطرافم بی خیال باشم،نمی تونم بی خیال زندگی کنم،نمی تونم زندگی رو که با این سختی سپری می کنم آسون بگیرم...

15 دقیقه مونده تا شارژ لپ تاپم تموم شه،ولی نمی دونم چی بنویسم!

خدایا چرا روزایی که می تونن بهترین روزا باشن اینقدر تلخ میگذره،دیگه فهمیدم که توقعم زیاد نیست بلکه دنیای اطرافم بی رحمانه خنده رو از لبم می گیره و مثل امشب سیاهش می کنه تا شبی بشه به یاد موندنی!!


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/14ساعت 12:24 صبح توسط Ghazal نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin