رسم عاشقی
یکی نیست بگه دختر مگه بیکاری؟!مگه مریضی؟!چه کار به کار مردم داری آخه؟!چرا جفت پا می پری وسط زندگی مردم؟!چرا یورتمه می ری رو اعصاب مردم؟!چرا خودتو سبک می کنی آخه؟!
با تو نیستم که...با خودمم!آره با خودم،با همین غزل خانم خودمون!
تعجب نداره،زدم رو دنده بی عاری و دیوونگی هیچی هم جلودارم نیستاااااااا.....قبلا" ها یکم خجالتی،چیزی...بهم بر می خورد واسه خودم شخصیت قائل بودم اما الان که اصلا" و ابدا"!!!!
تو هم گیج می زنی مثل خودم!خودم هم نمی فهمم دارم چی می گم ...پس بذار بگم از اولش!
می خواستم یکشنبه اس بدم بهش که بیاد انجمن..گفتم اخر شب این کار رو می کنم و به صورت رسمی دعوتش می کنم!!شب بود و من پای کامپیوتر نت می چریدم!!اس ام اس داد که:
تمام گلبولهای سفیدم فدای باکتریهای وجودت!!
گفتم عجبی گلبولهای سفیدت یادی از باکتریهای ما کرد!!
- ما همیشه گلبولهای سفید و قرمز و .....به یاد شماست...
- فردا میای انجمن؟!
- چه خبره؟!
-یه خبرایی هست،قراره همه باشن تو هم بیا
- باشه،ولی یادآوریم کن!
(این وسط چند تا اس ام اس دیگه دادیم و من گفتم سرما خوردم و اونم گفت سرم درد می کنه شدید!)
-راستی بابایی هم از جمعه اینجاست!!!(راستش از این خبرش تعجب کردم ولی تو ذوقش نزدم!نمی دونم منظورش این بود که هواسم باشه به اس ام اس دادنام یا کلا" همینجوری گفت دور هم باشیم!!)
-به سلامتی!خوش باشید...بگو مثل یه مرد سلام می رسونه(من!) و بگو گل کاشتی !!
خودم از حرفم خندیدم که منگول مریضی تو لژ خانوادگی مردم سفره پهن می کنی؟!
- مرسی!اوکی.....
فردا شبش براش اس دادم که دو تا سوال:
سرت بهتر شد و واسه دانشگاهت چه کار کردی؟!
اما جوابی نشنیدیم که نشنیدیم!سه شنبه ظهر رو تخت خوابیده بودم و اس ام اس های گذشته رو مرور می کردم....با بعضی هاش خندیدم ولی واسه یکیش حرص خوردم!!
یه روزی که دقیقا" میشد 8/8/88 وقتی داشت از مشهد برمیگشت و من بیچاره احمق هم یک هفته نبودن اجباریش رو تحمل کرده بودم فقط به صرف اینکه می خواست منو امتحان کنه که تا چه حد دوسش دارم و پاش می ایستم(!) این اس رو در جواب اینکه چرا یه هفته منو گذاشتی رفتی و مگه از چی ناراحت بودی؟ فرستاد!
- از اینکه ادعا می کنی دوستم داری و عاشقمی و ولی بعضی وقتها برای حرفم ارزش قایل نیستی و برای حرفم تره خرد نمی کنی و با بقال سر کوچتون فرقی نمی کنم و فکر می کنی بیشتر می فهمی و....ازت دلخورم!!!
سه شنبه همین رو براش فرستادم و گفتم اینو دادم تا بدونی چقدر بدجنسی!!می دونم که دلت نمی خواد برات اس بدم و ببخش که می پرم وسط زندگیت!
جوابی نشنیدم و این بار...خوابم برد!وقتی بیدار شدم دیدم اس داده که نه اینطوری نیست و من دیشب مهمون داشتم و بعد هم یادم رفت جواب بدم!!(همین!!)
شب پای سیستم وبگردی می کردم و آنلاین شدم دیدم اونم هست...من پی ام ندادم ولی اون سلام کرد و گفت که نمی خوام ازم دلخور باشی و فکر نکن اگر جواب ندادم عمدی در کار بوده...
- اشکال نداره و تو کلا" فراموشکار و بدقولی!کاریش نمیشه کرد!
-امروز یادت کردم وقتی همسایمون برام شله زرد نذری آورد!
- اتفاقا" منم امروز وقتی خوردم برات دعا کردم که تو هم گیرت بیاد و کلی یادت کردم!
- پس دعات مستجاب شد!
داشتیم با هم حرف می زدیم و رفته بودیم تو حال و هوای شوخی و...که یه دفعه گفت ببخشید من دیر جواب می دم آخه دارم با یه نفر دیگه هم چت می کنم!
-اول بگو کیه؟!
- خانم.....(یکی از بچه های کلاسمون)و بعد از یک سال من آنلاین دیدمش و خودش هم پی ام داد!
ساعت 20 دقیقه به 1 بود و می دونستم اگر رفت با اون چت کنه وقتی برمی گرده که میگه من خوابم میاد و می خوام برم و...و دقیقا" همین شد!ولی گفت چند دقیقه طول نمیکشه اما به همین نام نشون بنده تا ساعت 1:35 منتظرش موندم!!
چشمام در اومده بود از بس به مانیتور خیره شدم که کی جواب میده!البته خودم با طعنه بهش گفتم که راحت باش!!اونم کاملا" راحت بود و شاید هم ناراحت اما هیچ توفیری در عمل نداشت!!
وقتی برگشت خیلی سرش غر و لند کردم و از شدت عصبانیت هر چیزی تو دلم سنگینی می کرد بهش گفتم!خیـــــــــلی ازش دلخور شدم،خیلی بیشتر از اونی که تصور می کردم!
وقتی می گفت منو ببخش و عذرخواهی می کرد انگار قلبمو تکه تکه می کرد!
این نهایت بی احترامی به من بود که حرفم رو نصفه بذاره و بره با یکی دیگه چت کنه!این نهایت بی انصافی بود که نتونه به یکی دیگه بگه نه یا شرمنده من نمی تونم چت کنم!اما؛اصلا" مهم نبود براش....اینقدر غرق در صحبت شده بود و اونم سرش رو گرم کرده بود که 50 دقیقه من رو بذاره و بره ....
2 بار خداحافظی کردم اما نرفتم!عمدا" نرفتم چون نمی تونستم بدون اینکه ازش گله کنم برم!گریه کردم!بیشتر از همه از خودم عصبانی بودم که تو چرا آدم نمیشی و هر چی اون تو رو کنار می ذاره و حتی جواب تو رو نمیده و ....تو باز میری طرفش؟!
مگه 10 ماه پیش قرار نشد دیگه وارد زندگیش نشی؟!اون که داره به قولش عمل می کنه و حتی واسه جواب اس ام اس هم رعایت می کنه تو چرا .........؟!!!!!
تا 2:10 با هم حرف زدیم اما اصلا" برام مهم نبود،حتی اگه تا صبح هم می موند برام اندازه یه لحظه از اون موقع ارزش نداشت!!تا ساعت 3:15 بیدار بودم و تو رختخواب غلت میزدم،حتی براش اس دادم که خوابم نمیره،صبح هم کلاس داشتم ولی....
دیشب پای کامپیوتر بودم و مامانم داشت اتاق رو تمیز می کرد،یه دفعه گفتم مامان حالم بده!!فشارم شدیدا" افت کرد که می خواستم از رو صندلی پرت بشم پایین!!بازم مثل همیشه آب قند و شربت به لیمو و ...فشارم رو گرفت آبجیم؛9 بود!
نمی دونم چرا اینجوری شدم ولی بعد از یه ساعت دوباره برگشتم به حالت عادی...اما با همه این تفاسیر فکر می کنید من آدم میشم؟؟؟!!!!نه جانم!
دیشب براش اس دادم که خیلی بدجنسی ولی من تو رو بخشیدم و ازت دلخور نیستم!درسته که باز هم جوابم رو نداد اما من که وجدانم راحته بهش گفتم و از طرفی ناراحته که چرا بهش اس دادم!
به نظر شما چرا من درست نمیشم؟!!
چرا آدم نمیشم؟!!
چرا دوست دارم در دوران حماقت خودم باقی بمونم و به این خوشبین باشم که تو هنوز می تونی همون غزل سابق باشی؟!!
حالا نیستم یا نمی خوام باشم یا نباید باشم فرقی نمی کنه مهم اینه که من یک احمقم!!
Design By : Pars Skin |