رسم عاشقی

دیروز نسرین اومد پیشم،یه 4 ساعتی با هم بودیم،چیپس و ماست موسیر خوردیم(به یاد دانشگاه) جای همگی خالی چون خیـــــلی چسبید!

 از هر دری سخن گفتیم،خیلی خندیدیم دیروز،حسابی خوش گذشت،البته چون حال روحیم خوب هست خدا رو شکر این روزا کلا" خوش می گذره!

روز تاسوعا نذر شله زرد داریم!نسرین قراره از صبح بیاد خونمون....

امشب هم زنگ زد 45 دقیقه می خندیدیم!بماند که بعد هم با موبایلش 8 دقیقه صحبت کردیم،یه چیزی رو سر شب بهم گفته بود و ساعت 12 یادش اومده بود !زنگ زد منو تو خنده هاش سهیم کنه!!(کلا به این نتیجه رسیدم مغز تو سرمون نیست!)

امید خیلی شله زرد دوست داره،می خوام براش نگه دارم تا وقتی که میاد هرچند می دونم وقتی سرد بشه و بمونه اصلا" خوشمزه نیست!

فردا و پس فردا خیلی کار دارم و روز تاسوعا و عاشورا هم که دیگه ....

این دفعه خیلی بدنم ضعیف شده و همش سرگیجه دارم.....امیدوارم بتونم سرپا باشم واسه اون روز،این نذر از اولش مال خودم بوده و حاجت بزرگی ازش گرفتم،و امسال هم ششمین سال هست که داره ادا میشه،انشاالله این بار باید میخم رو بکوبم اساسی!منم و یه ارادت به حضرت ابوالفضل(ع) که اگه از دستش بدم وای به حالم....

هیچ کدوم رو یادم نمیره هر چند من در مقامی نیستم واستون دعا کنم اما همیشه می گن دعا رو در حق دیگران کنید تا حاجت خودتون هم برآورده بشه انشاالله....

التماس دعای مخصوووووووووووووص!


نوشته شده در دوشنبه 89/9/22ساعت 1:22 صبح توسط Ghazal نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin