رسم عاشقی
جمعه با مامان اینا رفتیم مهمونی،موقع برگشتن از یه قسمتی من نشستم پشت فرمون و به سلامتی روندم تا سر کوچه که چنان دوری زدم اونم بدون ترمز که بابام کلا" از صندلی کنده شد!!
گفتی که از یاد تو میرم نه عزیزم مگه میشه
به چشمام قلبم اما پیش توست تا همیشه
فاصله بین من و تو تا کجا دنباله داره
قسمت این بود که جدا بمونیم از هم تا همیشه
روز موعود مطمئن باش که زیادم دور نیست
من کنار تو و تو مال منی تا همیشه
نمی دونم که کجا و با که هستی
نمی خوامم که بدونم
با تو من خونه ای ساختم توی قلبم تا همیشه
مگه تو نخواستی قول من و تو بمونه پابرجا
من که موندم ولی از تو خبری پیدا نمیشه
یه روزی یه وقت یه جایی چشم من می افته تو چشمای تو
اما این همون خیاله که با من هست تا همیشه
نمی خوام که ناامیدی بشینه تو قلب خسته ام
چی دیدی خدا رو شاید بشی مال من همیشه
روز موعود مطمئن باش که زیادم دور نیست
من کنار تو و تو مال منی تا همیشه
******************
الان دارم همین آهنگ رو گوش می کنم،چقدر لذت بخشه.......
این روزا سعی می کنم شدیدا" خودم رو سرگرم کنم!!یه تخلیه احساسی و روحی اساسی..........
اینجوری خلاء روحیم رو کمتر لمس می کنم........
البته به حدی دارم این لطف رو در حق خودم می کنم که تقریبا" فشار زیادی رو تحمل می کنم اما با این حساب
راضیم،خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که توانش رو دارم!
یه دفعه دیگه هم از تعادل گفتم،قبلا هم گفتم نه افراط و نه تفریط شرط ایستادنه!
نمی دونم چطور میشه که یا از این سر بوم می افتیم یا از اون طرف؟؟!
نمی دونم چی میشه که به جای خرج کردن عشق و علاقه میشیم سوهان روح هم؟؟!!
امروز عجب روزی بود!
صبح از خواب بیدار شدم و سریع باید آماده می شدم چون فاینال داشتم،تلفنم زنگ خورد،دوستم بود که با هم کلاس زبان هستیم.
گفت حالش خوب نیست و سرگیجه و ضعف داره،می گفت چه کار کنه بیاد واسه امتحان یا نه؟!
Design By : Pars Skin |